اطلاعات بیشتر
درباره خاطرات پسر دست و پا چلفتی ۱
در ادامه انیمیشن خاطرات یک بچه ی بی دست و پا نشان می دهد هفلی باید دوران راهنمایی را بهخوبی پشت سر بگذراند. مادر گرک سعی دارد به کمک پسر دیگرش رادریک، گرک را برای گذراندن دوران راهنمایی آماده کند. رادریک سعی میکند گرک را نسبت به آن تکه پنیر آگاه کند و این ترس زیادی را برای او به وجود میآورد. در داستان انیمیشن خاطرات یک بچه ی بی دست و پا، دیدگاه ما نسبت به زندگی پر از خاطره او، اولشخص خواهد بود. افکار و ایدههای گرک برای خیلیها خندهدار است. این سبب شده که داستان او در سری جدید انیمیشن علاقه بسیاری از طرفداران را به سمت خود جلب کند. برخلاف گرک، رولی که بهترین دوست اوست، زندگیاش بهآسانی میگذرد و در زندگی خود خیلی هم موفق است. گرک به کشیدن کاریکاتور علاقه دارد و در مدرسه برای این کار انتخاب میشود. به همین خاطر مورد حسادت دوستان و همکلاسیهای خود قرار میگیرد. با گذر زمان گرک متوجه میشود که دوستان واقعی خود را بهتر بشناسد و از آنها بهخاطر کمکشان قدردانی کند و زندگی را متفاوت از چیزی ببیند که در ذهنش پرورش میدهد. با این تغییر فکر گرک همه چیز بهخوبی پیش میرود و او هم میتواند به موفقیت و کامیابی که در ذهن خود مدنظر دارد، برسد. دفترچه خاطرات: در ادامه انیمیشن خاطرات یک بچه ی بی دست و پا ، مادر گرک یک دفترچه خاطرات برای او خریده است. گرک دفترچه ای می خواهد که عنوان "دفترچه خاطرات" روی جلد آن نوشته نشده باشد. او نوشتن روزمره گیهای خودش را به شکل نوشتن گزارش میبیند نه خاطرات. درواقع او میخواهد که مردم در آینده خاطرات بچگی او را بخوانند. در واقع این خاطرات را برای مردم مینویسد. او خوشحال است که دوستی به نام رولی دارد. با اینکه میداند رولی مثل خودش نمیخواهد که مشهور و ثروتمند شود، اما همینکه با او خوش میگذراند و میخندد برایش کافی است. علت دوستی او با رولی این است که در همسایگی آنها پسربچهای همسن او نیست تا با او همبازی شود. دوران راهنمایی: در ادامه انیمیشن خاطرات یک بچه ی بی دست و پا ، مادر گرک از رادریک (برادر گرک) میخواهد که گرک را با دوران راهنمایی آشنا کند. رادریک به گرک تذکر میدهد که نباید در صندلی جلو بنشیند چون ممکن است معلمش آن را بهعنوان جای همیشگیاش در نظر بگیرد. رادریک در مورد تکه پنیری به گرک تذکر میدهد. مادر آنها رادریک را از ترساندن گرک بازمیدارد. رادریک در مورد شوک پنیر به گرک بیشتر توضیح میدهد. یک بچه به آن پنیر دست میزند و دچار شوک پنیر میشود و پنیر دستبهدست انتقال پیدا میکند تا جایی که آخرین فرد شوک شده به کالیفرنیا میرود و جریان شوک پنیر تمام میشود. رولی و گرک با هم وارد مدرسه می شوند. قرار است دوران راهنمایی را با هم در آنجا بگذرانند. رولی از اینکه برنامه هفتگی او با رادریک فرق میکند، هراس دارد. گرک از اینکه برادری داشته که قبلاً در همان مدرسه درس میخوانده خوشحال است. در ادامه گرک در ذهن خود، دوران راهنمایی را با دوران ابتدایی خودش مقایسه میکند. به این فکر میکند که در دوران ابتدایی فقط دویدن مهم بوده ولی الان مهم این است که موهایش چقدر قشنگ باشد یا در شبکههای اجتماعی چند دنبالکننده داشته باشد. هالووین: انیمیشن خاطرات یک بچه ی بی دست و پا در این قسمت هیجانانگیزتر میشود. گرک و رولی با هم در لباسهای هالووینی به دنبال جمعکردن شکلات و آبنبات میروند. آن ها درب منازل را میزنند و از آنها مقداری شکلات و آبنبات میگیرند. در میانه راه رولی اعلام خستگی میکند ولی گرک همچنان میخواهد ادامه دهد. آن¬ها به یک جنگل میرسند. آنها با چند نفر از اراذل ماشین سوار، درگیر میشوند. آنها گرک و رولی را تهدید میکنند که آدرس مدرسهشان را میدانند و بعداً به سراغشان خواهند آمد. در نهایت با تأخیر به خانه میرسند. شکستگی رولی در انیمیشن خاطرات یک بچه بی دست و پا : یک روز آفتابی گرک و رولی برای بازی بیرون بودند. رولی در حال دوچرخهسواری بود که گرک توپ بیسبال خود را جلوی چرخ دوچرخه رولی میاندازد. رولی پرتاب بلندی میشود و موقع زمینخوردن بازوی دستش میشکند. گرک از او میخواهد که حقیقت را به خانوادهاش نگوید. در گفتگوی تلفنی گرک و رولی مادر گرک حرفهای آنها را میشنود و از گرک میخواهد که حقیقت را به خانواده رولی بگوید. یک شب گرک جلوی منزل رولی میرود که حقیقت را به خانواده رولی بگوید ولی ترجیح میدهد اوضاع همانطور سربسته بماند و پشیمان بازمیگردد. در مدرسه دوستان رولی روی گچ دست او امضا میکنند. این موضوع حسادت گرک را برمیانگیزد و او نیز برای جلبتوجه چند دستمال کاغذی را به دستش میبندد. اما هیچکس به گرک اهمیتی نمیدهد. رولی به سراغ گرک که در حال تمرین کشیدن کاریکاتور بود میرود و از او میخواهد که او هم مشغول شود ولی گرک اجازه نمیدهد. در نهایت رولی از کاریکاتورهای گرک تقلید میکند و آن کاریکاتورها در مجله مدرسهشان چاپ شد. رولی معروفتر میشود و دوستان بیشتری پیدا میکند. این موضوع گرک را عصبانی میکند.گرک از اینکه رولی دوستان جدیدی پیدا کرده و خودش همبازی ندارد ناراحت است تا اینکه برای وقتگذرانی به منزل یکی از دوستانش به اسم فرگلی که از او متنفر است میرود. فرگلی گرک را خیلی اذیت میکند. او شکلات گرک را میخورد و بازیگوشتر میشود. پنیر در پایان انیمیشن خاطرات یک بچه ی بی دست و پا ، روزی گرک و رولی در مدرسه بگومگو میکنند. دوستانشان آنها را به ادامه دعوا تشویق میکنند ولی آن ها دلشان نمیآید که درگیری فیزیکی پیدا کنند. از آن طرف اراذلی که گرک و رولی را در آن جنگل اذیت کرده بودند سر میرسند. آنها برای مجازات، رولی را مجبور میکنند که آن پنیر گندیدهای که قبلاً رادریک از آن صحبت کرده بود، بو کند و بعد از رولی آنها سراغ گرک هم میروند. گرک به دوستانش میگوید که بهجای رولی خودش پنیر را دستزده و این باعث میشد بچهها اطراف او را خالی کنند و درجاهایی که او حضور داشت، از او دور میشدند. در انیمیشن خاطرات یک بچه ی بی دست و پا نشان می دهد رولی و گرک در نهایت دوباره آشتی میکنند.
این انیمیشن را چقدر دوست داشتی؟
عالی
اسرا
کتاباشو خوندم همه ی جلداشو وفیلمشو دیدیم عالیهههههههه
ملیکا
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عالی بود
جواد
عالیییییه
خیلی خوب بود عالی
مشاهده نظرات بیشتر